تبسمتبسم، تا این لحظه: 12 سال و 23 روز سن داره

تبسم زندگیمون

ازم رو برنگردون...

1391/4/28 10:07
نویسنده : مامان مهسا
428 بازدید
اشتراک گذاری

تبسم مامان سلام...امروز نمیخوام برات جمله بسازم جمله های شاعرونه.امروز دارم با اشکام مینویسم که از دیروز داره گلومو پاره میکنه.میخوام بغضمو اینجا خالی کنم.چند روزه نمیدونم چت شده.می می مامانو نمیگیری.اگه بدونی الان چه اشکی دارم میریزم میگی باشه مامان دیگه میگیرم.میخوام بغلت کنم بهت شیر بدم شکمتو میدی جلو نمیخوری.به زور میزارم دهنت نمیخوری...وقتی میدوشم با شیشه شیر میدم میخوری اما.یعنی شیشه شیر از می می من بهتره؟؟؟؟؟از امروز با شیشه شیر نمیدم.اونقدر گریه میکنی بعد میخوری.چنان هم با التماس نگام میکنی دلم کباب میشه انگار خودت میخوای بخوری اما نمیشه.تبسمم؟؟؟؟؟فدات بشم؟؟؟یه وقت هوس نکنی به این زودی می می هامو ول کنی.من طاقت ندارم ها مامانی...خدایا تو رو قسم به معصومیت دخملیم تو رو قسم به این شیر پاکی که برا عشقم فرستادی..تو رو قسم به این ماه عزیزی که جلو رومونه کاری کن دخملم بخوره می می هامو.جون من خدا...تو که من تا حالا هر چی گفتم قبول کردی این التماس بنده حقیرتو هم نادیده نگیر....تبسمی؟؟می می ها فدای تو مامان ازم رو برنگردون....گریه......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دخملی
28 تیر 91 12:30
با افتخار لینکید.عزیزم خدای من چه ملوسه این چش سیاه
بیشه
31 تیر 91 19:52
خدا حفظش کنه