تبسمتبسم، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

تبسم زندگیمون

منو ببخش عروسکم....

1391/7/5 1:30
نویسنده : مامان مهسا
496 بازدید
اشتراک گذاری

تو دلم غوغا بود.حس غریبی داشتم....اینکه نکنه برات مامان کافی نباشم ذهنمو مشغول کرده بود گاه وبی گاه به هر کس میرسیدم میگفتم فردا قراره تبسممو تنها بزارم....شب شده بود کنارم خوابوندمت ومحو تماشات شدم...من نمیخوام برات کم بزارم...برا همینم این کارو میکنم...اما چرا میترسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟نفهمیدم کی خوابم برد ولی تا صبح خواب میدیدم بی من گریه میکنی.صبح بلند شدم وسایلاتو اماده کردم وراهی شدیم.خونه مامان اینا داشتم میخوابوندمت.دیر کرده بودم نمیخوابیدی...چند بار از خودم پرسیدم بخاطرتبسم قیدشو بزنم؟؟؟؟اما جواب گنگ.خوابیدی وکلی بوست کردم وراهی شدم.تو اتوبان میرفتم کاش اتوبان تموم نمیشد وسر کلاس هم دیر نمیموندم تا با دل سیر گریه میکردم.این احساساتم بخاطر چی بود؟؟؟؟؟تو خواب بودی ومن تا بیدار بشی بر میگشتم ولی پس چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تنها یک جواب....من خیلی وابستت شدم.خییییلی...حتی یه ساعت....چه برسه به سه ساعت....خنده هاتو ندیدن...لوس شدناتو قربون صدقه نرفتن....منو ببخش دخترکم.نمیدونم وقتی بزرگ شدی تحسینم میکنی یا نکوهش اما من هم بخاطر خودم هم بخاطر تو درس میخونم.فقط از خدا میخوام کمکم کنه تا برات کم نزارم.منو ببخش عروسکم واسه چند ساعت در هفته ای که میخوای بی من بمونی منو ببخش....

...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان یاسمن ومحمد پارسا
5 مهر 91 9:15
سلام عزیزم بسیار زیبا عشق قشنگت وزیباتون را به دختر خوشگلتون نوشتید احساس غرور به ادم دست میده به خاطر مادر بودن
نينا
5 مهر 91 13:48
سلام مهساجون پس ما چي بگيم که بايد بذاريم و بريم سرکار . اونم هر روز اونم 8 ساعت فکر کنم بچه ها وقتي کوچک باشن به بودن در کنار مادر اهميت ميدن و وقتي بزرگ شدن به اينکه مادرشون توي اجتماع بوده يا نه ايشالله خودت و دخترت هميشه خوش باشين.
yasamin
5 مهر 91 20:35
خدا حفظش کنه نی نی خوشگلتو