تبسمی شیرین در خواب
2ساعت که از بیداریت میگذره شروع میکنی به مالیدن چشات با پشت دستات.گاهی نق میزنی به معنی اینکه خوابم میاد وگاهی نق زدنت میشه داد وهوار که انگار مامان جادوگره وتو یه لحظه خوابت میکنه نه سینه میگیری ونه تو بغل....بیشتر شبها این کارو میکنی ومن دو ساعت باید نازتو بکشم تو بغل بگردونمت ببرمت حیاط شعر بخونم وبا هات بازی کنم.برات سشوار باز کنم وکلی ادا واصول در بیارم تا شما دخملی بفهمی که باید سینه بگیری تا بتونی بخوابی واین کارها با سحر وجادو نمیشه.واما من بعد خوابت بعد از اون همه اذیتی که کردی وقتی به خواب میری محوتماشات میشم.محومعصومیتت....وتو در خواب چه میبینی عزیزکم...به چه می اندیشی که گاه لبخندی جاری میشود بر لبانت...چه چیزی تو را به وحشت می اندازد در خواب که گه گاه ناله میکنی وتا کنارت می ایم بی انکه بغلت کنم ارام میگیری...تو در خواب هم حسم میکنی ومن در این لحظات به مادر بودنم میبالم...وخدارا شکر میکنم....کاش میشد فراتر از این دید کاش میشد زیبایی خوابیدنت را بیش از این درک کرد اما نمیشود چون دل من انقدر ضعیف هست که طاقت دیدن این همه زیبایی را ندارد.بخواب زیبای من بخواب با ارامش وغرق وجود خدا شو در خواب همیشه معصوم بمان وپاک باش عین لحظاتی که در خوابی مانند تبسمی شیرین در خواب...
واین چندتا عکس از انواع مدل خوابیدنت....